رفیقم تعریف میکنه
میگه توی مترو یه پیرزنه رو دیدم میگفت من ۵ تا بچه داشتم !
دو تاشون اسیر شدن و سه تاشونم مفقود الاثر
همکارم میگفت همه ی خانوما تحت تاثیر قرار گرفته بودیم که چه شیرزنه صبوریه !
بعد پیرزنه ادامه میده که
دو تا دختر داشتم که ازدواج کردن اسیر شدن
سه تام پسر داشتم که ازدواج کردن شدن مفقودالاثر
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By SinaAzadbakht :.