اومدم برای بچه ی دختر خالم قصه بگم بخوابه، گفتم :مبینا می خوام برات قصه ی کدوی قلقله زن رو بگم. برگشته می گه :بی خیال، برام از تجربه های عشقیت بگو :|
من :|
آقا اصن... هیچی صلوات... :|
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By SinaAzadbakht :.